تدبير براى رفع مشكل مؤمن
روزى امام هادى عليه السلام برای کار مهمی از سامرا به روستایی در آن حوالی رفتند.
مردی از بادیه نشینان عرب در طلب آن حضرت به سامرا آمد.
به او گفتند: حضرت به فلان روستا تشریف برده اند. به دنبال حضرت خودرا به آن روستا رساند .
وقتی خدمت آن حضرت شرفیاب شد، امام از او پرسيدند : حاجتت چیست؟
گفت : مردى از عربهاى كوفه و از متمسكين بـه ولایت جـدت حـضرت اميرالمؤ منين عليه السلام هستم. دین و قرضی سنگین به گردن دارم که جز شما کسی نمی تواند آن را برطرف کند،
حضرت فرمود: خوش باش وشـاد بـاش . پس آن مرد را فرود آورد.
وقت صبح حضرت به آن مرد فرمود: از تو درخواستی دارم و تورا به خدا كه خلاف حاجت من ننمايى ،
اعرابى گفت : مخالفت نمى كنم .
آنگاه حضرت روی برگه ای با خط خود نوشتند و اعتراف نمودند ؛ بر آن حضرت است كه به آن مرد مالى رابدهند و مقدارش را که بیش از دین او بود تعیین کردند .
آنگاه به او فرمودند: بگير اين دست خط را ، زمانی كه رسـيـديم به سامرا بيا نزد من ؛زمانی بیا که نزد من جماعتى از مردم باشند و مطالبه كـن ايـن وجه را از من و درشتى كن بر من در مطالبه وتورا به خدا كه خلاف اين نكنى .
آن عرب گفت : چنين كنم و دست خط را گرفت. ...
برای خواندن ادامه متن به ادامه مطلب مراجعه کنید.