چون حضرت امير المؤمنين عليه السّلام به آنها رسيد، آنها سر پا بسوى آن حضرت شتافتند و سلام كردند، حضرت پاسخ فرمود، و سپس فرمود اين جمعيّت كيانند؟ عرضكردند مردى چند از شيعيان شما اى امير المؤمنين فرمود خوبست سپس فرمود، پس چه شده نشانه شيعيان ما و زيور دوستانمان را در شما نمىبينم؟ آنها از شرمندگى سكوت كردند.
نوف گويد، جندب و ربيع بآن حضرت رو كرده عرضكردند، نشانه شيعه شما چيست؟ حضرت مقدارى در پاسخ آنها تأمل كرده و سپس فرمود اى دو مرد از خدا بترسيد و نيكى كنيد، چون خدا با آنهاست كه پرهيزگار باشند و آنها كه نيكى نمايند.
همّام كه بنده كوشا بود عرضكرد ترا بآن كس كه شما خاندان را گرامى داشت و شما را ويژه خود قرار داد و بشما بخشش كرد، و شما را بر ديگرى برترى داد، ما را از صفات شيعيان خود با خبر ساز، حضرت فرمود سوگند مده بهمين زودى همه شما را از نشانههاى شيعيان باخبر ميسازم اين جمله را فرمود و دست همّام را گرفته وارد مسجد شد و دو ركعت نماز نافله كوتاه بجا آورد پس از نماز نشست و رو كرد بما در حالى كه مردم گردش را گرفته بودند، خدا را ستايش فرموده و ثنا گفت و درود بر پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرستاد و سپس فرمود:
برای مشاهده حدیث به ادامه مطلب مراجعه کنید.